محل تبلیغات شما

اومدم شهرم

همونی که خیلی دوستش ندارم(البته چون الان بارون خیلی قشنگی میاد دست و دلم به نوشتن این جمله نمی رفت)

بابا یه شهر

مامان یه شهر دیگه

مامان رو خودم با اصرار راهی کردم ولی راستش صبح که بیدار شدم دلم می خواست توی اتاقشون باشن که نبودن.

منم و جناب جوجه و این خونه


*نکته دومش اینه امشب لواسون عروسی دعوتم .برای اولین بار توی این سالها دلم می خواد برم.اما فعلا نمی دونم جناب جوج رو کجا بزارم.


الان که مرد خونمون بیدار شده کلی از نبود مامانی اش غصه خورد.


یک مطلب رو که اضافه کردم ذخیره نشد.مهم بود برام.اما حس نوشتنش رفت.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها